آغاز زندگی تو
اصلا فکر نمیکردیم که خدای عزیز و مهربان هدیه ای زیبا ( وجود نازنین هستی ) رو برای زندگی مشترک ما در نظر گرفته تا اینکه مامان بوسیله بیبی چک خبردار شد ، وای نمیدونی چه غوغایی بر پا شد....
نمیدونستم چه طوری بگم ولی وقتی به مامانی گفتم از خوشحالی اشک توچشاش جمع شده بود خاله سمیرا که هورا میکشید و بعد از چند دقیقه مامانی اجازه نداد که آزمایش خون بدم تلفن رو برداشت به هر کسی که دوست داشت خبر داد .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی